حکایت بعضی عشقها شبیه قصه نوح است(طرف ازترس طوفان میادسراغت)
بعضی شبیه قصه ابراهیم(بایدهمه چیزتوبراش قربانی کنی)
بعضی شبیه قصه مسیح(آخرش به صلیب کشیده میشه)
اما بیشتر عشقاشبیه قصه حضرت موسی هستن
(یه کم که دورمیشی یه گوساله جاتومیگیره)
اسم بعضی از آدما رو باید خیلی خوش خط روی در سطل آشغال نوشت تا هروقت یاد خاطره ای ازش افتادی بری یه نگاه به اسمش بکنی و بگی عجب آشغالی بودا !!!!!
همۀ بدبختیامون مالِ خودمــونه ها ؛
به شادی که می رسیم؛میگن بیاین قسمت کنیم..!
والا!!
اینو یه جا خوندم خیلی جالبه :
ارزش چادرم را زمانی فهمیدم
که راننده تاکسی مرا خانم صدا زد او را خانومی ...
با خودتان خوب تا کنید
با خودتان که خوب تا نکنید
روزگار شما را تا میکند
می کند توی پاکت و می اندازد توی صندوق پستی ؛
به یک مقصد نامعلوم
خودت به جان خودت بیفت
خودت خودت را بساز
خودت مواظب خودت باش
وگرنه دیگران به توهر شکلی
که دلشان بخواهد میدهند.
چرا می گویند پیراهن و نمی گویند ” جوان آهن ” ؟
چرا می گویند اتوبوس و نمی گویند اتوماچ یا جاروبوس ؟
چرا می گویند خداحافظ و نمی گویند خداسعدی ؟
چرا می گویند اتومبیل و نمی گویند اتومکُلنگ ؟
چرا می گویند ماشین و نمی گویند شماشین ؟
چرا به طراح چنین سوالاتی می گویند دیوانه و نمی گویند غول آنه ؟
هااااااان ؟ آخه چرا ؟؟؟
عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا . . .
ماهیان از تــــلاطم دریا به خدا شکایت بردند وچوندریا آرام شد اسیر صیادان شدند ...
تــلاطم زندگی حکمت خداست ..." از خدا دلی آرام بخواه نه دریایی آرام .
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست
ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند
دلت كه گرفته باشد...
شادترین آهنگ ها، روضه خوانی میكنند!!
شلوغترین مكانها، تنهایی ات را به رُخت می كشند
...و شادترین روزها، برای تو غمگین ترین روزهاست!!
دلت كه گرفته باشد...
نقض میشود همه ی قانون ها
دل كجـــا... قانون كجـــا
مدتها طول میكشد تا خاك بگیرد خاطره های رنگارنگ!!
میگذاری تار شود این خاطره ها...
اما یك خواب ِ ناغافل، گرد و خاك تمام خاطره ها را می گیرد!!!
میشود مثل روز ِ اول!
میشود خاطره های ناب...
زخمها تازه میشود باز ...
دیگر نه "شلوار پاره" نشانه ی "فقر" است ....
نه "سکــوت" علامت "رضــایت"....
دنــیـــــــــــــــای غـــریـبـیــست
ارزشـــــــــــها "عـــــــــــــــــــوض" شـده اند
و "عـــــوضــــــــــی هــا"، بــا ارزش....
گفت: که چی؟؟؟ هی جانباز جانباز شهید شهید!!
میخواستن نرن! کسی مجبورشون نکرده بود که!!!
گفتم: چرا اتفاقا!!
مجبورشون می کرد!!
گفت: کی؟؟؟!!!
گفتم: همون که تو نداریش!!
گفت:من ندارم؟؟!! چی رو؟؟؟!!
گفتم:" غیرت"