خیلیا توی این قصه های عاشقونه میگن تو شاد باشی من شادمو این صحبتا

ولی ببین من ازت نمیگذرم همین....

ببین کلی حرف تلخ توی دل پرمه

فقط یه همراه دارم اونم تلفنمه

که اونم به امید این بود که تورو بشنوم

الان داری میگی ضربه رو به غرورش زدم

اره زدی خیلی بدم زدی دمت گرم ایول

هستی الان کجایی نکنه سرت گرمه هیکلو لباسته که حالا اون خوشش بیاد

از ما نشنیده بگیر ولی اون دورش زیاده امثال تو

خوب گرفته افسارتو ولی حسه واقعیه منو افسانه کن

من میخواستم تورو جلو همه سربلند کنم

تو کاری کردی نمیتونم سر بلند کنم

نمیخواستم واسه غریبه ها بزارم حرف

بگو چی بگم بهشون بگم چه راحت رفت

بعضی وقتا خیره میشم به گوشه اتاقو

به خودم میام میبینم که سه ساعت رفت

حس میکردم اخیرا حرفات باخراشه

اونجا بود که فهمیدم این قصه اخراشه

تو اون صحنه دردناکی که دیدم از تو

با اون غریبه نامرد بی تعصب

چطور تونستی که با غریبه تبانی کنی

اخه چطور تونستی که منو روانی کنی

چطور این گناهو توی خودت هضم کردی

لعنتی تو رخت خواب اونو لمس کردی

دیگه نیست اون که همه جوره وایسه پات

اونکه براش مهم بود تمومه خواسته هات

هه نیست اونیکه روراسته بات

دیگه نیست اونیکه جون میگرفت با صدات

دیگه نیست اونیکه وایسه پات

اونکه براش مهم بود تمومه خواسته هات

اونکه عمل میکرد به هر حرفی که میزد

نه.... من دیگه نیستم

حاضر نبودم که از کسی نظر بگیرم

فک میکردم که میخوان تورو ازم بگیرن

همه رهام کردن و گفتن خودت به وقتش

میفهمی اینو کرم از خوده درخته

به این امید که فقظ باتو میشم بی درد

با تموم دورو بریام میجنگیدم

اخرش کسی که تو قلبم تا قیامت مرده

گفت بفهم اون بهت خیانت کرده

تنم خیس شد از عرقه سرد

عجب سرنوشتی خدا برام ورقه زد

اینهمه وفادار بودم اخرم به این شکل

رفتی ... باورم نمیشه

حدس میزدم که حرفای تو دروغ باشه

ولی نمیخاستم یه موقع روم تو روت وا شه

هنوز پشت شیشه خیرم به افق های دور

سهم من از روزگار فقط غروباشه

باشه من از این جنگل درندشت بی رحم

میرم از ادمای درندش سیرم

تو میخاستی این دردمو توو دل بزاری

دیگه از غریبه داشته باشم چه انتظاری

باشه تو بردی و اینا برات افتخاره

تو ختم عالمیو منم عند خامم

فک نکنی اخل جبران یا انتقامم

خودم باید دقت میکردم تو انتخابم